نغمه دل آخرین مطالب
نويسندگان پنج شنبه 3 بهمن 1392برچسب:, :: 20:44 :: نويسنده : مرتضی
![]() می خواهم داستانی از علاقه ام
به تو را بنویسم . . یکی بود ، یکی . . . بی خیال . . . ! خلاصه اش می شود اینکه : دوستت دارم لعنتی . . . چهار شنبه 25 دی 1392برچسب:, :: 19:24 :: نويسنده : مرتضی
ســــ ـــ ـــخت است...
سخت است درکــــ کردن پسری که غــ ـــم هایـــــ ـش را خودش میـــ ــداند و دلش ... که همه تنـــ ـــــ ـــــها لبــــخـــندهایش را می بینند ؛ که حســــ ــــــ ـــــرت میـــــخورند ... بـــخاطر شاد بودنــــ ــــ ـــش ... بخاطر خنده هایـــــــ ــــــــ ــــش ... و هیــــــ ـــــــــ ــــــچکس ... جز همان دختـــــ ـــــر نمیــ ـــداند چقدر تنهاســ ـــــت ... که چقدر میـــــــــ ـــــــ ـــــترسد ... از باخـــــــــ ــــــــتن ... از اعتــــ ــــــ ــــــمادِ بی حاصلش ... از یــــــ ـــــــــ ــــــخ زدن احساس و قلبــــــ ـــــــ ــــش ... از زندگــــــ ـــــــــــ ــــــی ... جمعه 22 آذر 1392برچسب:, :: 19:42 :: نويسنده : مرتضی
![]() زیبای من میدانم دوری
خیلی دور دستم بهت نمیرسد اگر ممکن هست گهگاهی در مسیر باد باش اینجا همیشه مشامی هست! که در انتظارش عمیق تر میکشد تک تک نفس هایش را...! دو شنبه 16 آذر 1392برچسب:, :: 9:38 :: نويسنده : مرتضی
امروز تولد یکی از بهترین دوستامه. تولدت مبارک. شنبه 16 آذر 1392برچسب:, :: 17:22 :: نويسنده : مرتضی
سُویلَدیم دوکتور چالیشما دردیمه درمان اولا
گرگها هرگز گریه نمیکنند،
برفراز بلندترین قله کوه می روند و دردناکترین زوزه ها را می کشند. جمعه 15 آذر 1392برچسب:, :: 20:0 :: نويسنده : مرتضی
ساچلاریمنان دن دوشور،دن دوشور،یامان دوشور
هر باخاندا آنامن اورگینه قان دوشور بو آغ ساچلار ،ای آنا،سنی درده سالماسین ساچلارمین آغلیغیندان قانین هئچ قارالماسین آلیشیرام گئجه لر اوستول آرخاسیندا من ساچلاریمدا آغاریر قلبیمین آتشیندن سن دئمه کی بالامین ،بلکه گیزلی غمی وار واختسیز آغاران ساچین اوزگه بیر عالمی وار اولوم بئله غم دئییل،بو حیاتی دویانا من بو آغ ساچلاریما،اؤیونورام،آی آنا! قارا،شوه ساچلاری،طبیعت وئرمیش منه من گوونه بیلمه رم اونون بو تحفه سینه زحمتی،حیاتیمین ایلک بزه یی سانمیشام آغ ساچلاری حیاتدا من اؤزوم قازانمیشام
بــه هـــرکــس مـــی گـــویـــم “تـــــو“ سوگیلیم سـن کی بیلیرسـن بو قریـب دنیا یالاندیر
اینانیرسان اوجا داغلار باشی چوخ شهلی دوماندیر اینسانین یاخشیلیغی تکجه بو دنیـــــــــا دا قالاندی بونو بیلسن بیلرم سن منی چوخداندی سویرسـن سویرم منده سنی چون بیلیرم یاخشی بیلیرسن چهار شنبه 6 آذر 1392برچسب:, :: 20:50 :: نويسنده : مرتضی
تو را با غیر میبینم، صدایم در نمیآید
دلم میسوزد و کاری ز دستم بر نمیآید نشستم، باده خوردم، خون گریستم، کنجی افتادم تحمل میرود اما شب غم سر نمیآید توانم وصف جور مرگ و صد دشوارتر زان لیک چه گویم جور هجرت چون به گفتن در نمیآید چه سود از شرح این دیوانگیها، بیقراریها؟ سه شنبه 5 آذر 1392برچسب:, :: 21:17 :: نويسنده : مرتضی
![]() مقصد مهم نیست
مسیر هم مهم نیست حتی خود سفر هم چندان مهم نیست همسفر که خیلی مهمه . . . سه شنبه 5 آذر 1392برچسب:, :: 20:6 :: نويسنده : مرتضی
زندگی شیرین است وقتی... دو شنبه 4 آذر 1392برچسب:, :: 15:42 :: نويسنده : مرتضی
دوست مجازی من...
چند وقت است برایت مینویسم و تو میخوانی وگاهی تو مینویسی و من میخوانم دوست مــــــــــجازی من این روزها درد دلهایمان را به زبان نمی آوریم تایپ میکنیم... مانده ایم اگر این دنیای مجازی نبود روی دیوار احساس چه کسی مینوشتیم؟؟؟... نامت زیباســـــــــــــت اما افسوس مجازی هستی پشت هر یک از این نوشته ها یک نفرنشسته است میخواند، فکر میکند، گاهی هم گریه میکند، یا میخندد...! برای چند دقیقه هم که باشد از دنیای واقعی مرخصی میگیری مینشینی برای دل خودت گاهی هم شب و روز میچرخی در این دنیای رمز دار ولی... میدانم قدر تمام لبخندهایت تنها هستی "اگر همدمی بود که مجازی نمیشدی" دوست مــــــــــجازی من گاهی آنقدر بیخود میشویم بین یک دنیا دروغ و اعتقاد فراموش میکنیم خودمان را دور میزنیم منطق و باورهایمان را میخندیم گاهی هم دروغ میگوییم نمیدانم.... شاید این معجزه ی مـــــجازی بودنت باشد دوست مجازی من بودنت را قدر میدانم♥♥♥ چهار شنبه 29 آبان 1392برچسب:, :: 1:8 :: نويسنده : مرتضی
کم طاقتی ، عادت آنروزهایت بود. برای خبر گرفتن از من عجب صبور شده ای...!
همه چیز و از سر راهت خط میزنی.... بعد میفهمی خودت تو لیستی بودی که ... اون به خاطر یکی دیگه خطت زده. افسوس چهار شنبه 15 آبان 1392برچسب:, :: 21:25 :: نويسنده : مرتضی
خیـــلی بـــی معرفتـــی رفـــیق. areh daghighan ba khodetam. دو شنبه 13 آبان 1392برچسب:, :: 22:39 :: نويسنده : مرتضی
یا حسین (ع)
باز محرم شدو دلها شکست از غم زینب دل زهرا شکست باز محرم شد و لب تشنه شد از عطش خاک ،کمرها شکست آب در این تشنگی از خود گذشت دجله به خون شد دل صحرا شکست قاسم ولیلا همه در خون شدند این چه غمی بود که دنیا شکست محرم ماه غم نیست ماه عشق است محرم مَحرم درد حسین است
فرا رسیدن ایامسوگواری امام حسین (ع) و آغاز دهه محرم را به تمام شیعیان جهان تسلیت میگم.
بعضــــی روزهـــــا بیر آه چکیپ اورگیمدن آلیشسام
آلولانیپ آلولارا قاریش سام کپنک تک اود ایچینده چالیشسام یانیپ سونوپ کوله دونسم گلرسن؟ اوره گیمی اللریمده ساخلاسام دوره سینه دسته گوللرباغلاسام سن گلین جک هاوارچکیپ آغلاسام آخیپ سوزوپ سئله دونسم گلرسن؟ تیکسم یولا گوزلریمین قاراسین یئرساخلاسام اوره گیمین آراسین سرسم یولا داغین داشین لالاسین یانیپ سونوپ کوله دونسم گلرسن؟ چیچک چیچک گوله دونسم گلرسن؟ اوره گیمین قانی آخسا گوزومدن جان قوتارسام بوجان آلان دوزومدن غزل غزل بال سوزول سه سوزومدن بولبول اولوپ دیله دونسم گلرسن؟ یک شنبه 5 آبان 1392برچسب:, :: 20:25 :: نويسنده : مرتضی
من دیگر کشش خداحافظی ندارم مرا ببخش که جواب سلامت را نمیدهم !!! نمـــــیـدانــــی ، چه دردی دارد! وقـــتـی ..حــــالـم ..در واژه هــا هــم نــمی گنــــجــد …!
پنج شنبه 2 آبان 1392برچسب:, :: 13:59 :: نويسنده : مرتضی
قلبیم یانیب کوله دونوب رنگیم سولموش گوله دونیب سوونلر اولمز دییلدی ، اولورم بی سوگی بیتمز دییلدی ، بیتیرم سنسیز حیات دوزولمزدی ، گئدیرم قایید گولوم ، قایید داها عمرومه سن بختیمی قاره ائدین اورگیمی یارا ائدین منی آتیب هارا گئدین قایید گولوم ، قایید داها عمرومه
شنبه 27 مهر 1392برچسب:, :: 20:39 :: نويسنده : مرتضی
دلم بهانه ات را می گیرد ...
با چشمانت حرف ها دارم ...
می خواهم ناگفته های بسیاری را برایت بگویم...
از پائیز برگ ریز ، از بغض های نبودنت، از نامه های چشمانم...
که همیشه بی جواب ماند. ...
... باور نمی کنی؟!
تمام این روزها با لبخندت آفتابی بود اما دلتنگی آغوشت ...
رهایم نمی کند
![]() بگذار هر کسی هر چه دوست دارد بگوید... حسرتی حسرته قالادیم سه شنبه 22 مرداد 1392برچسب:, :: 18:18 :: نويسنده : مرتضی
باخدیم دالیسیجا یار گئدنده ، بیر یولدا دئدیم باخار گئدنده ،
باخدی قاپیدان کئچنده گولدو ، بیلمیردی اورک اومار گئدنده ، ادامه مطلب ... پنج شنبه 30 خرداد 1392برچسب:, :: 23:23 :: نويسنده : مرتضی
روزی یک مرد با خداوند مکالمهای داشت: «خداوندا! دوست دارم بدانم بهشت و جهنم چه شکلی هستند؟» خداوند او را به سمت دو در هدایت کرد و یکی از آنها را باز کرد. مرد نگاهی به داخل انداخت، درست در وسط اتاق یک میز گرد بزرگ وجود داشت که روی آن یک ظرف خورش بود، که آنقدر بوی خوبی داشت که دهانش آب افتاد... اما افرادی که دور میز نشسته بودند بسیار لاغرمردنی و مریضاحوال بودند، به نظر قحطی زده میآمدند. آنها در دست خود قاشقهایی با دستۀ بسیار بلند داشتند که این دستهها به بالای بازوهایشان وصل شده بود و هر کدام از آنها به راحتی میتوانستند دست خود را داخل ظرف خورش ببرند تا قاشق خود را پر کنند، اما از آنجایی که این دستهها از بازوهایشان بلندتر بود، نمیتوانستند دستشان را برگردانند و قاشق را در دهان خود فرو ببرند. مرد با دیدن صحنۀ بدبختی و عذاب آنها غمگین شد. خداوند گفت: «تو جهنم را دیدی، حالا نوبت بهشت است.» آنها به سمت اتاق بعدی رفتند و خدا در را باز کرد، آنجا هم دقیقا مثل اتاق قبلی بود، یک میز گرد با یک ظرف خورش روی آن و افراد دور میز. آنها مانند اتاق قبل همان قاشقهای دسته بلند را داشتند، ولی به اندازۀ کافی قوی و چاق بودند، میگفتند و میخندیدند و خوش بودند! مرد گفت: «خداوندا نمیفهمم... این دو جا که مثل هم بودند... اما چرا آنها آنقدر مریض و نزار بودند و اینها اینطور بشاش و سرحالند؟» خداوند پاسخ داد: «ساده است، فقط احتیاج به یک مهارت دارد، میبینی؟ اینها یاد گرفتهاند که به یکدیگر غذا بدهند، در حالی که آدمهای طمعکارِ اتاق قبل تنها به خودشان فکر میکردند!» پنج شنبه 30 خرداد 1392برچسب:, :: 23:7 :: نويسنده : مرتضی
بابت چند وقتی که نبودم معذرت میخوام مسافرت بودم. احتمالا یکی دو ماهم کمتر سر میزنم سرم شلوغه بازم معذرت. چهار شنبه 8 خرداد 1392برچسب:, :: 18:54 :: نويسنده : مرتضی
اﺭﺯﺷــﻤﻨــﺪﺗــﺮﻳﻦ ﺛﺮﻭﺗــﻲ ﻛــﻪ ﻳــﻚ ﻣــﺮﺩ میﺗﻮاﻧــﺪ ﺩﺭ ﺩﻧﻴــﺎ ﻣــﺎﻟﻚ ﺁﻥ ﺑﺎﺷــﺪ
" ﻗــﻠــﺐ " ﻳــﻚ ﺯﻥ اﺳﺖ........ روزی لئون تولستوی در خیابانی راه می رفت که ناآگاهانه به زنی تنه زد. زن بی وقفه شروع به فحش دادن و بد وبیراه گفتن کرد .
جمعه 20 ارديبهشت 1392برچسب:, :: 22:22 :: نويسنده : مرتضی
بزن به سلامتی آرزوهایی که هیچگاه لمسشان نکردی !!! نظر یادت نره...
اگــــــــر مـــے بــیــنــــے هــنـــــــوز تــنــهــــــام ...
بـــــــﮧ خــــــاطـــــــــر عــشـــــق تــــــو نــیــســـت !! مــن فــقـــــــط مـــــے تــــــرســـــــم ؛ مــــے تـــــــرســـــــم هـــمـــــــﮧ مــثـــــل تــــــو بـــــاشــــــنـد . . . !! هیچ مخاطب خاصی مَد نظر نیست.
فقط خوشم امد ازش همین پنج شنبه 12 ارديبهشت 1392برچسب:, :: 16:17 :: نويسنده : مرتضی
ﯾﻪ ﺭﻭﺯﻩ ﺁﻓﺘﺎﺑﯽ ﯾﻪ ﺧﺎﻧﻢِ ﺍﻧﮕﻠﯿﺴﯽ ﺭﻭﯼ ﻋﺮﺷﻪﮐﺸﺘﯽ ، ﺩﺭ ﺳﻮﺍﺣﻞ ﻣﮑﺰﯾﮏ ﺑﻪ ﺩﺭﯾﺎﻧﮕﺎﻩ ﻣﯿﮑﺮﺩ
ﮐﻪ ﻧﺎﮔﻬﺎﻥ ﺍﻧﮕﺸﺘﺮ ﺍﻟﻤﺎﺱ ﮔﺮﺍﻧﺒﻬﺎﯾﺶ ﺍﺯ ﺍﻧﮕﺸﺘﺶ ﺳﺮ ﺧﻮﺭﺩ ﻭ ﺍﻓﺘﺎﺩ ﺗﻮ ﺁﺏ ﻭ ﺯﻥ ﺑﺎ ﻧﺎﺭﺍﺣﺘﯽ ﺍﯾﻦ ﺳﻔﺮ ﺭﺍ ﺳﭙﺮﯾﮑﺮﺩ... ... ... ﭘﺲ ﺍﺯ15ﺳﺎﻝ ﮐﻪ ﺑﻪ ﺷﻬﺮﻩ ﻣﮑﺰﯾﮑﻮ ﺳﯿﺘﯽﺭﻓﺘﻪ ﺑﻮﺩ ، ﺩﺭ ﯾﮏ ﺭﺳﺘﻮﺭﺍﻥ ﺩﺭ ﮐﻨﺎﺭ ﺳﺎﺣﻞ ﺳﻔﺎﺭﺵ ﺧﻮﺭﺍﮎ ﻣﺎﻫﯽ ﺩﺍﺩ ، ﻭﻗﺘﯽ ﺩﺍﺷﺖ ﻣﺎﻫﯽ ﺭﻭ ﻣﯿﺨﻮﺭﺩ ﯾﻪ ﺟﺴﻢ ﺳﻔﺖ ﻭ ﺳﺨﺖ ﺯﯾﺮ ﺩﻧﺪﻭﻧﺶ ﺣﺲ ﮐﺮﺩ ﻭ ﻭﻗﺘﯽ ﺩﺭ ﺁﻭﺭﺩ ﺩﯾﺪ . . . . . . . . ادامه مطلب
ادامه مطلب ... سه شنبه 10 ارديبهشت 1392برچسب:, :: 21:42 :: نويسنده : مرتضی
دیزیمینقوللاریمین طاقتی سن سن آی آنا
خانیم فاطمه (س) دوغوم گونو آنالار و قادین لار گونو بوتون ائللریمیزه موبارك اولسون پيوندها
|
|||
![]() |